سلام.
بنده ام، بنده لطف تو به هر سان و هنوز
دیدهی دل نَبُود لایق آن یار و هنوز
دل بی تاب بُوَد خود به عنایت که هنوز
جان به قربان تو شدای تو به جان مهر فروز
این دل ابری ست، کنی لایق مهرش آقا؟
این چه رسمیست، بسوزم به ولایش آقا
ما بَدان چشم به امید تو داریم آقا
جان که جان نیست فدایی ندهیمش آقا
هرچه گویم همه فضل تو بُوَد وز کرمت
من چه پر آمده ام، دست من و این حرمت
دور دنیا که بگردم، دلم آرام نداشت
جز به بین الحرمت جای دلارام نداشت
حسرت دیدن رویت به کجا من ببرم؟
جای خوبان به کنارت، من ه بد پس بروم؟